پارت هشتاد و یکم

زمان ارسال : ۲۱۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

زنگ در که به صدا در آمد، نفسم توی سینه حبس شد. مجید اما آرام به نظر می‌‌رسید. شاید توی درونش غوغایی به پا بود. به طرف در رفت و بازش کرد. شکوه پشت در بود. صدای قدم‌‌هایش بدجوری اعصابم را خراش می‌‌داد طوری که دلم نمی‌‌خواست آنجا باشم و باهاش چشم در چشم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.