اولویت اول به قلم سعیده براز
پارت سی و ششم :
طاها کلافه نفس عمیقی می کشد و با هر دو دستش موهای سرش را می کشد.
ـ ای خدا دارم دیوونه میشم.
از کلافگی و درماندگی اش، من هم کلافه می شوم.
ـ اون حریف تمرینی بیشعورت، نمی تونست یواش تر کشتی بگیره که اینجوری نزنه گوشتو داغون کنه؟!
طاها در حالی که کف دستش را روی پیشانی اش گذاشته، می گوید:
ـ حرف ها می زنی برفین!! ما اگه با تمام قدرتمون با هم کشتی نگیریم که نمی تونیم توانایی هامون
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.