پارت پانزده :

برای بار نمی‌دانم چندم، یاشار یک صندلی برداشت و این‌بار به‌جای اینکه آن را کنار من بگذارد و برود، ایستاد و نگاهم کرد و من هم نشستم. به امید اینکه اینجا یک دوربین اضافی از مدیر پروژه بگیریم، فقط یک دوربین و تجهیزاتش را با خودمان آوردیم و بعد از رسیدنم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.