پارت پنجم :

هم‌زمان با هیجان، کفش‌هایش را از پا کند و به سمت تخت رفت و روی آن پرید.

فنر تخت جیغی زد و او تا چند ثانیه روی تخت تکان‌تکان می‌خورد.


نیشخندی زدم و چمدان را کنار پایه‌های تخت زمین گذاشتم.

تازه متوجه شدم که چه‌قدر آرنجم کشی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.