هارمونیکا به قلم مرجان فریدی
پارت پنجم :
همزمان با هیجان، کفشهایش را از پا کند و به سمت تخت رفت و روی آن پرید.
فنر تخت جیغی زد و او تا چند ثانیه روی تخت تکانتکان میخورد.
نیشخندی زدم و چمدان را کنار پایههای تخت زمین گذاشتم.
تازه متوجه شدم که چهقدر آرنجم کشی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Ronika
00این رمان ربطی به رمان به طعم خون داره؟!