پارت شصت و یکم

زمان ارسال : ۲۸۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

سپس تنه‌ای به او زدم و از اتاق بیرون رفتم.
دنبالم راه افتاد و صدایش را بالا برد:
-کجا می‌ری سلیطه؟ وایستا بهت می‌گم.
توجه‌ای نشان ندادم و از خانه خارج شدم. حوصله‌ی خانه ماندن را نداشتم و فقط دلم می‌خواست جوری زهرم را به مریم بریزم. تحت هیچ شرایطی حاضر نبودم تا نیمه‌های شب حتی به خانه برگردم. مریم هم ناچار می‌شد به بابا جواب پس دهد. بی‌شک اگر به بابا می‌گفت اجازه نداده من به

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.