داتورا به قلم ساناز لرکی
پارت چهارم :
رها توی گلدان خم شد و گل سر را بیرون کشید. نیازی نبود بازش کند. آب کدر نشان میداد قرصها حل شده بودند. کلافه گلسر را در جیبش چپاند و اصلا از اینکه لباسش خیس شد منزجر نشد. به آب سفید نگاه کرد و اندیشید آیا میتواند کمی از این آب بخورد. بدنش درد میک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
معصومه
00عالی