پارت دوم :


کاش گلی زودتر برسد.

رها واقعا نگران بود. بخشی از تشنجش را یادش نمی آمد اما کلی وسایل شکسته بود و می دانست که او را خواهند برد. نگران رفتن نبود؛ نگران قرصهای مخدرش بود که خدمتکارش همیشه به موقع می آورد.


فضا سرد بود و سنگی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.