داتورا به قلم ساناز لرکی
پارت دوم :
کاش گلی زودتر برسد.
رها واقعا نگران بود. بخشی از تشنجش را یادش نمی آمد اما کلی وسایل شکسته بود و می دانست که او را خواهند برد. نگران رفتن نبود؛ نگران قرصهای مخدرش بود که خدمتکارش همیشه به موقع می آورد.
فضا سرد بود و سنگی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما

لطفا صبر کنید...
Helia
0آوش کیه دیگه