پارت دوم :

رها سر بلند کرد و او را نگریست. زن بالافاصله خودش را جمع‌و‌جور کرد و از جا بلند شد. رها همان‌طور نشسته کمی خودش را عقب کشید. نگاه ارسلان مستقیم به رها بود:

_ چی شده؟

رها قطعا نمی‌توانست برنامه‌ی قبلی را ایفا کند. در لحظه تصمیم گرفت قضیه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.