پارت پنجاه و پنجم

زمان ارسال : ۲۹۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

-من فرار کردم و از اتاق رفتم بیرون. دنبالم اومدن، باهام درگیر شدن و...
سرفه‌اش حرفش را برید.
کیانی چشم به او دوخت و پرسید:
-ازت چی می‌خواستن؟
گلویی صاف کرد تا راحت‌تر بتواند سخن بگوید و لب زد:
-نمی‌دونم.
-می‌خواستن به تو آسیب بزنن یا فقط قصد دزدی از خونه رو داشتن و وقتی دیدن مقاومت می‌کنی، این بلا رو سرت آوردن؟
بزاق تلخی که در دهانش انباشته شده بود را قورت داد و آ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.