گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت پنجاه و ششم
زمان ارسال : ۲۹۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
ولی مقصد من وقتی میخواستم از خونه بزنم بیرون، کلانتری بود. رسیدم جلو دانشگاه، به خودم اومدم. توان برگشتن رو نداشتم. با خودم گفتم بعد از تموم شدن کلاس اول، از مژده میخوام من رو برسونه کلانتری و...
باربد که انگار به تناقضی میان کلام او رسیده بود، بیدرنگ پرسید:
-پس چرا به دوستات به دروغ گفته بودی کرونا داری و بهخاطر حساسیت امتحانت اومدی دانشگاه؟ چرا از حال و روزت براشون نگفتی و
مونا
00خوبه