هارمونیکا به قلم مرجان فریدی
پارت دوم :
با چشمانی ریز شده به انتهای جاده خیره شدم.
هر از گاهی ماشینی با سرعت از کنارمان میگذشت.
ناره به سمت خیابان رفت و دستش را برای نیسان آبیای که با سرعت از کنارش میگذشت، بلند کرد.
نیسان اما با دیدن ناره بوق بلندی زد ،شیشهاشرتا نی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
حانیه
00شتتتتتت الان لولو میخورتشونن😂😂