پارت سوم

زمان ارسال : دیروز

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

موج گرما با تلفیقی از بوی عطر و ادکلن های مختلف به صورت و مشامش تاخت. دست لرزان از هیجان و اضطرابش را به دهان گرفت و نامحسوس عق زد؛ خشک و خالی.
سالن به میز و صندلی های شیک و کاورشده مزین بود. گل های رنگارنگ و معطر در گلدان های بلند به فواصل منظم، چشم نوازی می کردند.
به فاصله ی چند میز دورتر چشمان وق زده ی سحر را به خود دید. باطمأنینه قدم برداشت و صندلی مخمل سرمه ای کنارش را به انحصار خ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اکرم بانو

    00

    چقداآیلین خنگه

    ۷ ساعت پیش
  • لیلا

    10

    خوبه

    ۲۳ ساعت پیش
  • لیلا

    10

    خوبه

    ۲۳ ساعت پیش
  • اسرا

    20

    چطوردخترهامیدونن ولی آیلین نمیدونه❤

    دیروز
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.