پارت دوم

زمان ارسال : دیروز

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

_ اگه من عروسش می شدم...
گردنبند را بی قید گوشه ی میز انداخت. مشغول چیدن غنچه های نوشکفته ی یاس شد و نفس را در سینه به بند کشید. دست مهسا مانع پیشرَوی انگشتانش از چیدن ظالمانه ی غنچه ها شد: لج نکن!
سرانگشتانش را بویید؛ بلکه عطر یاس کمی آرامش به رگ هایش تزریق کند: بیخود اصرار نکن. آب از سرم گذشته.
مهسا با محبت آمیخته به غم خواهرکش را در آغوش گرفت و نوازشش کرد. مهرتا به سختی نفس حبس و ب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • تبسم

    00

    خیلی عالی بود

    ۱۹ ساعت پیش
  • اسرا

    00

    عجب شروع ❤

    ۲۳ ساعت پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.