زاچ به قلم ستاره لطفی
پارت شصت و نهم :
خواست چیزی بگوید، اما مگر میشد مقابل این شاهزادهی سرکش چیزی گفت؟
زمین و آسمان را بهم میدوخت!
با تأسف سرش را تکان داد و چندینبار، کف دستش را روی دهانش کشید.
نارضایتی از سر و رویش میبارید، اما نمیتوانست اعتراضش را به زبان بیاورد.
بنابراین سر پایین انداخت و خیره به نوک کفشهای وکس خوردهاش، زمزمه کرد:
- چشم قربان.
هرماس سری به نشانه رضایت تکان و مجدد به آ�
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۷۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ستاره لطفی | نویسنده رمان
فکر کنم شد
۱ ماه پیشAa
00👏👏👏🙏🌺
۳ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
😍😍
۱ ماه پیشکُلثوم
00دوقبیله باضافه قدرت سورا قویترن
۳ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
واو
۱ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
بله
۱ ماه پیشکُلثوم
00ینی سورا قدرتش شکوفا میشه میاد کمکشون😳
۳ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
بله😁☺️👀
۱ ماه پیشنیلوفر آبی
00خیلی دوست دارم بدونم سورا چه قدرتی داره یعنی هرما س پیروز میشه
۳ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
به قدرت هاش رسید بالاخره🥳
۱ ماه پیشنفیسا
00هرماس و گروهش باید ببرن این جنگ رو.چون اونا درنده خورا رو ساختن..پس فقط اونا میتونن شکستشون بدن.البته امیدوارم.حتما هرماس پیروز میشه.👍
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
🥳🥳🥳💙
۱ ماه پیشترنم
50سلام ستاره جان خسته نباشی من که چشام خوشگ شد پارت بعدی را کی میزاری. ممنون از رمان خوبت
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
سلام ترنم جان ببخشید عزیزم پارت جدید گذاشته شد
۱ ماه پیشNajva
30شکل و شمایل درنده خویان با ذهنیت من ۱۸۰درجه فرق داشت.😂نمیتونن صحبت کنن؟درنده خویان=جن زیر تخت
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
وای من کلی خندیدم با این کامنت😂😂😂
۲ ماه پیش
فاطمه ❤️
40چه خطرناک شد. پس دخترمون کی وارد بازی میشه🙃