پارت بیست و پنجم :

به محض رفتن خواستگار ها دایی رو به زنش می گوید:

ـ زنیکه برگشته میگه پسر ما توانایی مالی نداره، خونه بگیره، دختر شما هم جهیزیه نداره. این به اون در. خدا در و تخته رو خوب با هم جور کرده. زلیخا دیگه نبینم از این خواستگار ها تو خونه راه بدی. هنوز ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.