پارت هفتاد و یکم

زمان ارسال : ۱۶۵ روز پیش


فصل34

زندگی پنهانی من و مجید در آپارتمانش شروع شد. صبح‌‌ها می‌‌رفتم بیمارستان و ظهرها هم مجید دنبالم می‌‌آمد و با هم بودیم اما من آرام نبودم. ترس داشتم. مضطرب بودم. با اینکه مجید همسرم بود اما چون ازدواجمان علنی نشده بود و کسی خبر نداش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید