سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت صد و بیست و یکم
زمان ارسال : ۷۷ روز پیش
لبخند عمیقی زدم و وارد خونه شدم و در رو پشت سرم بستم.
دستم رو روی کمرش گذاشتم و سرم رو کنار گوشش بردم.
- برو عشقم.
از حس نفسهام کنار گوشش مور مورش شد.
قدم بعدی رو برداشت و روی مسیری که براش با گلهای رز بیشتر معین شده بود، حرکت کرد.
بو و عطر بینظیر گلها توی خونه پیچیده بود و حس و حال دیگهای داشت.
انگار که داشتی توی یه دشت پر از گل حرکت میکردی.
به سمت میز دو نفر
زمان پارتگذاری رایگان : 1 روز در هفته یعنی روزهای (شنبه) تعداد 2 پارت به صورت خودکار رایگان میشود و میتوانید مطالعه کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.