پارت هفده :

می‌خواهد حرکت کند اما حسی مانعش می‌شود. حسی که نگذاشت رفاقتش را با آرمان بر هم بزند. می‌ایستد تا باری دیگر حرف‌های این مرد را باور کند. مردی که از برادر به او نزدیک‌تر است:
- بابا قضیه‌ی پرستو رو من برات تعریف کردم.
آبتین با کلافگی می‌غرد: «تو فقط بهم گفتی از یکی خوشت اومده، نگفته بودی از لاتا خوشت میاد، اگه زودتر گفته بودی واست مهدی قصاب و خاستگاری می‌کردیم... هم هیکلش مناسب هم

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه زهرا

    00

    شتتت شتتت شتتتتتتت...منننن تاا دو روززز دیگههه چجورررر صبر کنمممم😭

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.