جهنم احساس به قلم ملیکا کاظمی
پارت پانزده
زمان ارسال : ۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
آن مرد با قد و هیکلی متوسط بیرون از قفس ایستاده است تا افرادی که درون قفس هستند، قفس را تمیز کنند. ملیسا با خود فکر میکند، چگونه میشود که یک فرد حاضر میشود در آن قفس کوچک و سر بسته تن به مبارزه با فردی دهد که او را نمیشناسد! این کار بی شباهت با دیوانگی نیست. ملیسا هیچ گاه حاضر نمیشود چنین کار احمقانهای انجام دهد. همین طور در بین افکارش غوطهور است که متوجه سر و صدایی میشود. جمعی
فاطمه زهرا
00نقش کسیم که منتظرش بودیم داره پررنگ تر میشهه🫠😭