پارت پنجم

زمان ارسال : ۱۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

زلزله خلط در درهانش را تف کرده و با صدایی مردانه می‌گوید: «مگه اینکه از رو نعش من رد شی تا دستت به این بچه‌ها برسه»

محمود قولنج گردنش را می‌شکاند و با لحنی عصبی می‌غرد: «حالا بهت نشون میدم در افتادن با جمشید خان یعنی چی»

ملیسا با شنیدن ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.