جهنم احساس به قلم ملیکا کاظمی
پارت سوم :
پرستو درحالی که به سمت سر فلکه حرکت میکند، میگوید: «چارهای نداشتم... عیب نداره سری بعد یادش میره.»
ملیسا نیشخند میزند. زیر لب با خود زمزمه میکند: «یادش میره من سر به راه شدم ولی یادش میمونه زنش فرار کرده. یادش میره تو چه حرفایی بهش زدی ول ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یاس
00عالی بسیار قلم خوبی دارین تا اینجا که خوشم آمد✨❤️