پارت ده :

پسری کنار تایماز بود که تاحالا ندیده بودمش، خوش تیپ و مغرور بود، لباس هاش به نظر گرون میومد..


حتما یکی از دوستاش یا فامیلاش بود که الان کنار تایماز بود.



وارد آلاچیق شدیم و روی صندلی ها نشستیم.


به ا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.