زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت صد و چهارده
زمان ارسال : ۲۷۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
دو تقه به در کوبیدم.
مدتی گذشت و خبری نشد.
یعنی خواب مونده؟ سابقه نداشته!
ساعت و دید زدم:
- لعنت مایک... از تاخیر متنفرم!
دستگیره درو گرفتم و کشیدمش پائین.
با گذاشتن اولین قدم تو چارچوب در لحظهای خشکم زد.
این مرد... کیه!؟ چرا مایک سرش و گذاشته رو بازوش؟
یعنی ممکنه دوست پسرش باشه؟!
ولی مایک که تو رابطه نیست.
خدایا چی دارم میگم؟ لحظهای به پسره توجه کردم.
سارا
22رمانت عالیهههه