اینکا به قلم شهره احیایی
پارت بیست و پنجم
زمان ارسال : دیروز
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
-وقتی... از دانشگاه انصراف داد، رفت آرایشگاه... منم که... پایان نامه و امتحانم تموم شد موندم بدون جا...
به نظر میرسید:
-دختر خوبیه، صاحب آرایشگاه بهش جا و مکان داده... من...
هاویار محکم روی کانتر کوبید:
-چطوری اعتماد کردی؟
صدایش میلرزید ولی باید جواب میداد:
-دوسال همکلاسی بودیم.
-همین؟!
نهال دمو بازدم عمیقی کشید:
-اگر نرفته بود شهرشون.
هاویار دست به کمر