معصومیت از دست رفته به قلم فرگل حسینی
پارت هجده
زمان ارسال : ۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
آب دهانش را به سختی پایین فرستاد.قفسهی سینه اش مدام بالا وپایین میشد.ضربان قلب،تیک تاک ساعت،خشم درون چشم های مادرش..
_لیلا یه حوله هم بیار،خودتم بیا دوش بگیر آخه دیشب تو اون گرما...
لیلا دستپاچه مشتش را روی درب حمام کوبید،ماهیر شیر دوش را بست .
_چیشده؟
ملک نسا هنوز نتوانسته بود همه چیز را هضم کند.کیفش روی زمین افتاد،نگاه لیلا ناخودآگاه به همان سمت رفت..
_لیلا یه صدایی ب
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Hadis
۲۱ ساله 00ملک نسا بدموقع رسید بازم لیلا شد اش نخورده و دهن سوخته😑
۵ روز پیشZarnaz
۲۰ ساله 00آخی لیلا چقدر بدبخت🥺تو اصلا بزار بدبخت توضیح بده🤦 ♀️🤦 ♀️عالی بود مرسی فرگل جونم ❤️💋
۵ روز پیششاپرک
00ماهیرم دیگه شورشو درآورده.وقتی اخلاق مادر لیلارو میدونه باید محتاط تر عمل کنه دیگ.این زنم که وحشی😁
۵ روز پیشستاره
00چرااینجوری این مامانه😡
۵ روز پیشساناز
10🤍💛🧡🤎❤️🩶💜❤️🧡🩵💙
۶ روز پیشAa
10👏👏👏🙏💐
۶ روز پیشم.ر
20وای ملک نسا چه کاری میکنه مگه به بچه اعتماد نداری وای ماهیر
۷ روز پیش
نشمین
00وای مادرا مثل فرشته ان ولی مادر لیلا ای داد و بیداد برا لیلا ب خاطر این مادرش