پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۲۲۳ روز پیش

میعاد بی چشم گرفتن از وصال گفت: چیزی نه... کسی دلیل بی قراریشه. گویا چشم انتظار کسیه.
لبخند خوش فرم و رژ آلود وصال وسیع شد: حتما همینه که می گی.
میعاد سخت چشم از وصال گرفت و خیرۀ حامی شد. علی رغم دقایق قبل، چشمان منتظرش شفاف و براق شده بودند. با عذر خواهی از جمع جدا شد و شور و اشتیاق را پس چهره خونسرد پنهان کرد. باطمأنینه قدم برداشت. بی تردید آرام دلش دختر جوانی بود که پدر و مادرش را مشا

66
20,506 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
95 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    😍🥰

    ۷ ماه پیش
  • رویا ملکی نسب | نویسنده رمان

    ❤❤

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید