پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۲۲۷ روز پیش

سر راست کرد. میعاد در کت و شلوار خوش دوخت سرمه ای سیر با پیراهن سفید در مجاورتش ایستاده بود. به احترامش ایستاد. میعاد از همان اقلیت درست و حسابی مهمانی به شمار می رفت.
وصال بی حوصله و کسل دست در هوا تکان داد و با صدایی آرام جواب داد: حوصله شونو ندارم. تو این جمع یکی که از قضا هم فکر باشه پیدا نمی شه.
چشمان میعاد چرخی در باغ زد و دوباره به وصال دوخته شد. لبخند متین و موقری به رویش پاشید:

66
20,514 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
95 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    😍😍

    ۸ ماه پیش
  • رویا ملکی نسب | نویسنده رمان

    ❤❤

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید