شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت هفتاد و هشتم :
فصل دوم
پرونده را به دست سرباز مقابلش داد و با اخمی سنگین وارد اتاقش شد. به محض ورود، نگاه جستوجوگرش را روی مردی که پریشان و کلافه از روی صندلی بلند شده بود و با احترام «سلام» میداد، کشاند و بعد از تکان سر، بیحرف سمت میزش رفت و با آرامشی ساخ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
??
10👏👏👏👏