پارت سیصد و ششم :

رعد سینه‌ی آسمان را شکافت. هینِ کشداری کشیدم و از جا برخاستم. به قدری آن رعد ناگهانی اتفاق افتاد که بندِ دلم را لرزاند.
دو لبه‌ی پتو را دورِ تنم پیچاندم و از همان فاصله به آسمانِ ابریِ مقابلم زل زدم؛ رعدوبرقِ بی‌موقع ممکن بود نقشه‌ی اهورا را خراب کند. اگر این سروصداها اهالی خانه را بیدار می‌کرد...
با روشن شدنِ ناگهانی برق اتاقم، با تحیر عقب‌گرد کردم. سروان حسینی درحالی‌که دو چ

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.