میان خشم و انتقام به قلم علیرضا لرکی
پارت چهارده
زمان ارسال : ۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
گیج لبخند زدم و جواب سلامش را دادم. وارد شد و روی صندلی که نشست گویی کمی به خودش آمده باشد یا بخواهد رفتارش را کنترل کند، لبخندی زد وگفت:
-کماکان جدول حل میکنی؟
لبخندش تلخ بود، بههمینخاطرهم بود که پرسیدم:
-چی شده یونسجان؟
سعی کرد شلوغش کند. برای همین هم گفت:
-چی باید بشه؟ شورش رو درآوردی. اون از مدل حل کردن جدولت، چایی هم که هیچ وقت نداری الحمدالله.
لبخندی زدم و