پارت چهارده

زمان ارسال : ۱۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

آریا با خشم تکیه از پشتی مبل برداشت و سوی رضوان خم شد. اخمی بر چهره‌ی غضبناکش نشاند و با نگاهی پرگدازه غرید:
- بهتون هشدار میدم که دیگه پای این موضوع رو وسط نکشید!
طاهره بی‌طاقت مداخله کرد و رو به آریا توپید:
- ببخشید ها؟! ولی خون دریای شما رنگین‌تر از خون آلا که نیست... بماند که آلا فقط چند بار به این پسره پیام داده و قرار عاشقونه‌ای نذاشته!
رضوان با بغض استغفرالله‌ای گفت و

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دلارام

    00

    تا اینجا واقعا خوب بود خیلی خوشم اومد

    ۱ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.