اورینا به قلم سنا فرخی
پارت چهارده :
آریا با خشم تکیه از پشتی مبل برداشت و سوی رضوان خم شد. اخمی بر چهرهی غضبناکش نشاند و با نگاهی پرگدازه غرید:
- بهتون هشدار میدم که دیگه پای این موضوع رو وسط نکشید!
طاهره بیطاقت مداخله کرد و رو به آریا توپید:
- ببخشید ها؟! ولی خو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دلارام
00تا اینجا واقعا خوب بود خیلی خوشم اومد