پارت صد و چهل و چهارم :

خیالاتم مرا به سمت رویایی می‌برد که روزی هم من
همانند این مرد بتوانم بی هیچ ترس و واهمه‌ای حنا را به آغوش بکشم و قربان صدقه‌اش بروم.
در آینه‌ی آسانسور، نگاهم برای چند لحظه با حنا درهم گره خورد. نگاهش نافذ بود و سوزان، طوری که کاری کرد که چشم از او گرفتم و به کف آسانسور دوختم.
ممکن بود که دست دلم برایش رو شده باشد؟
امکان داشت که او به عشقم به خودش پی برده باشد؟
کوبش قلب

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.