حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت بیست و دوم :
یک طرف اتاق، تخت بزرگی قرار داشت و طرف دیگر ال سی دیای متوسط. کف زمین هم با دو قالیچه ابریشم پوشیده شده بود و پردههای اتاق هم به رنگ کرم بود. آنقدر اتاق، روشن و دلباز بود که دلت نمیآمد ازش بیرون بروی. چشمم به کتابخانه بزرگش افتاد. پر بود از کتابهای علمی و درسی. صدایش را شنیدم:
ـ فکر نمیکنم از کتابای من خوشتون بیاد.
ـ شما چه رشتهای خوندین؟
ـ مدیریت هتلداری.
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۲۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مرضیه نعمتی | نویسنده رمان
خب اگه ما از دید یک مادر با موقعیت مالی شکوه به مسئله نگاه کنیم شرایط الهام و مجید اصلا با هم تطابق نداره. الهام و مجید عاشق هم هستند اما نگاه شکوه به مسئله کاملا منطقیه.
۱۰ ماه پیشZarnaz
۱۹ ساله 00حرف هات کاملا درست اصلا از عشق اینا بگذریم چرا این همه خشک مامان الهام آمده عیادتش چرا اینطوری رفتار میکنی خوب یکم مهمون دار باشه تو که داخل جا افتادی دیگه حرص آدام در میاره😁
۱۰ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
متاسفانه زنهای خشک و دیکتاتور و خودخواهی مثل شکوه زیاد هستند. فکر میکنند چون ثروت دارند میتونند با دیگرون هر رفتاری که دوست دارند داشته باشند.
۱۰ ماه پیشZarnaz
۱۹ ساله 00دقیقا چه حرف قشنگی زدی😍👍
۱۰ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
❤❤
۱۰ ماه پیشZarnaz
۱۹ ساله 10ببخشید ولی ای کاش شکوه بمیره تا مجید و الهام بهم برسن 😍😍😁🙈عالی بود مرسی مرضیه جون❤️😘
۱۰ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
شکوه حالاحالاها با خوانندهها کار داره🥰💞
۱۰ ماه پیشZarnaz
۱۹ ساله 00نه نداشته باشه لطفا زن عصا خورده🤦 ♀️😁باهاش حسابی مشکل داره بداخلاقه خشک 😠🤬
۱۰ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
ولی هیجان داستانه🙂
۱۰ ماه پیش
نسترن
10منم با دوست عزیزی که گفته ایشالله شکوه بمیره ....موافقم.والله زن غیر قابل تحمل