ماه خاکستری به قلم زهرا خزائی
پارت سی و یکم :
سری به معنای نه تکون دادم.
_نه ممنون...من کلی کار دارم که باید انجام بدم.
و بعد به داخل باغ رفتم.
نگاهی به اطراف انداختم و دنبال آرکا گشتم.
اما پیداش نکردم.
به باغ پشتی رفتم و دیدم بله!
اونجا داره مثل همیشه تمرین می کنه.
موهای بلندش رو دورش باز گذاشته بود و تیشرت جذب و مشکی به تن داشت.
عضله هاش به خاطر اون تیشرت تنگ و مشکی کاملا در معرض دید بودن.
اووووف.
مطالعهی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.