پارت دوازده :

***

غروب سرد بهمن‌ماه بود؛ ضربه‌های بادِ آن زمستانِ تلخ، تن خانه را می‌لرزاند. دریا تصمیمش را گرفته‌بود؛ کوله‌اش را با چند لباس و مدارک و وسایل ضروری‌اش پر کرده و مسترس کنار دیوار نشسته‌بود.

گوشی‌اش را نزدیک دهانش گرفت و پیغامی برای نها ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.