اورینا به قلم سنا فرخی
پارت یازده
زمان ارسال : ۱۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
بیتوجه به حضور هیراد، قدمهایش را به سوی مسیر رودخانه طی کرد. هیراد لب باز کرد تا چیز دیگری بگوید ولی دخترک آن قدر به سرعت از او دور شد که فرصتی برای سخن گفتن نداد.
دل و دماغی برای نشستن لبِ رودخانه و گوش دادن به آواز صخره و آب برایش نماندهبود. پسر مزاحم آن افکاری که ساعتها برای دور کردنش تلاش کردهبود را دوباره به او بازگرداند.
با رخوت روی صخرهای بزرگ کنار رود نشست و دفترچه
اکرم بانو
10😔😔😔