پارت بیست و هفتم :

نور مستقیم خورشید، نوید شوم صبحی دیگر بود. شبانه در تخت غلت زد و با خود اندیشید چه می‌شد اگر صبح دیگری در راه نبود. دیروز آراز در تمام طول مسیر برگشت حتی یک کلمه حرف نزده بود و فقط هنگام رسیدن از او خواسته بود بیش از این دردسر درست نکند.
شبانه همین‌کار را کرد. یک قرص خواب قوی خورد و از همان لحظه‌ی ورود به خانه تا حالاا که دم ظهر بیهوش شد.
پتو را کنار زد وبا دیدن یادداشت مهراد روی آینه

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۴۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • syt

    50

    از مهراد متنفرم😠

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.