پارت شانزده

زمان ارسال : ۲۲۵ روز پیش

- چیشده مگه بابا جان؟ اتفاقی افتاده یا به نتیجه نرسیدید؟
ارسلان بدون اینکه به من نگاه کنه با انگشتاش بازی کرد و گفت :
- همونطور که بقیه گفتید بنظرم ما یکم داریم زیادی سریع پیش میریم... میخوام اگه بشه چند وقت نامزد بمونیم تا شرایط جور بشه.

دستامو مشت کردم و با پوزخند نگاهمو ازش گرفتم.
- خوب ماهم که از اول قصدمون همین بود مرد حسابی.
و خندید حتی این جمله بابای ارسلان هم

448
64,087 تعداد بازدید
546 تعداد نظر
79 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

حانیا بصیری : ۹ ماه پیش

سلام، این یک پیام خوش آمد گویی برای شماست😎
امیدوارم از رمان جدیدم خوشتون بیاد وَ مثل همیشه با همراهیتون بترکانید🤭😂
بیاید باز هم کنار هم یه داستان باحال دیگه رو رقم بزنیم❤️🥰💃🏻

وَ
ازتون میخوام قسمت نظرات کامنتای با مزه برام بذارید😂💃🏻

حانیا بصیری : ۷ ماه پیش

بچه ها همونطور که من و سبکم رو می‌شناسید هیچ موقع برای رمانام عکس شخصیت انتخاب نمیکنم اما یه ویدئو و کلیپ های کوتاهی‌ که وایب شخصیت هارو میده براتون تو پیجم استوری میذارم. خواستید اونجا فالو کنید 🌱🤍

حانیا بصیری : ۶ ماه پیش

⭕دوستان توجه کنید ⭕
از این به بعد رمان از حالت سکه ای خارج شده و فقط با خرید اشتراک میتونید بخونید ❤️
و اینکه مرسی از همه ی پیامای قشنگتون ببخشید که نمیتونم تک، تک جواب بدم و خوشحالم که تا اینجای رمان انقدر به دلتون نشسته 💮

حانیا بصیری : ۴ ماه پیش

دوست داشتید توی چنل تلگرامم عضو شید آیدیش هست Hania_basiri
اونجا بیشتر باهمیم❤️

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • پرنیا

    00

    باید ب فرهود بگییی😭😭

    ۷ ماه پیش
  • آمینا

    00

    کاش لااقل به فرهود میگفت بیا خونم باهم حرف بزنیم.اینجوری بد شد که😇

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید