جاذبه به قلم راضیه نعمتی
پارت چهارم
زمان ارسال : ۱۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
مادرم انگار با این حرف من کمی قانع شد. با صدایی آهسته پرسید:
ـ حالا کی عقدشونه؟
پدرم نفسش را سنگین از سینه بیرون فرستاد و جواب داد:
ـ عقد کردن.
من و مادرم و میلاد خشکمان زده بود! این دیگر آخر بیاحترامی به خانوادهامان ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نورا
00رمان عالی بود ولی کاش پارت ها بیشتر بودن چون ما رو توی آنپاس می ذارید ممنون نویسنده گل این یه نظریه از من بود میشه ناراحت نشید راضیه جون