پارت چهارم

زمان ارسال : ۱۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه

مادرم انگار با این حرف من کمی قانع شد. با صدایی آهسته پرسید:

ـ حالا کی عقدشونه؟

پدرم نفسش را سنگین از سینه بیرون فرستاد و جواب داد:

ـ عقد کردن.

من و مادرم و میلاد خشکمان زده بود! این دیگر آخر بی‌‌احترامی به خانواده‌‌امان ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.