اورینا به قلم سنا فرخی
پارت ده :
آهی سرد بیرون داد و دستان مشتشدهاش را روی میز گذاشت. سینهاش از کینه پرخونشده و لبانش به سکوت بسته نمیشد. دوست داشت همان لحظه پنجره روبهروی میزش را باز کند و با فریادی گوش خراش از مرگ دریا بگوید! از این که دو سال و هفت ماه قبل ساعت نُه شب... در ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Aa
00ممنون زیبا بود👏🙏💐