پارت ده

زمان ارسال : ۲۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

آهی سرد بیرون داد و دستان مشت‌شده‌اش را روی میز گذاشت. سینه‌اش از کینه پرخون‌شده و لبانش به سکوت بسته نمی‌شد. دوست داشت همان لحظه پنجره روبه‌روی میزش را باز کند و با فریادی گوش خراش از مرگ دریا بگوید! از این که دو سال و هفت ماه قبل ساعت نُه شب... در آن شبِ سنگین که ماه هم در آسمان بی‌تابی می‌کرد، نهال هجده‌ساله، با وضوح تمام، قتلی را تماشاگر بود که نفس او را هم برید... او با دستانی بسته و

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    00

    ممنون زیبا بود👏🙏💐

    ۳ هفته پیش
  • سنا فرخی | نویسنده رمان

    متشکر از نگاه شما🌸

    ۳ هفته پیش
  • اکرم بانو

    10

    بی صبرانه منتظرادامه ی داستان هستیم

    ۳ هفته پیش
  • سنا فرخی | نویسنده رمان

    😍ممنون از همراهیتون🌸

    ۳ هفته پیش
  • ستی

    10

    تا اینجای که عالیه واقعا از عمق دخترا نوشتین

    ۳ هفته پیش
  • سنا فرخی | نویسنده رمان

    متشکرم خوشحالم که راضی هستید😍🌸

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.