دومینو به قلم آزاده دریکوندی
پارت سی و یکم :
ستایش تند سر چرخاند و این بار حیرت زده به برادرش نگاه کرد. سورن در چند قدمی میز پدرش صاف ایستاده بود و با نگاه او مردمکهایش را به سمتی دیگر چرخاند.
- چی داری میگی بابا؟ میکائیل کیه دیگه؟
قفسهی سینهاش به هیجان افتاد و هر چه میگذشت ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نشمین
00ستایش خیلی دل بزرگی داره ک بخاطر خوشبختی سهند قبول کرد