پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت صد و سی و هشتم
زمان ارسال : ۴۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
لبخند قدردانی برلب نشاند.
گاهی دلش سرکشی میکرد و از قول و قراری که گذاشته بود جا میزد، من این را خوب میفهمیدم و به او حق میدادم.
- همیشه به خودت و تواناییهات ایمان داشته باش، باشه.
سرش را به تایید تکان داد و لبش را به دندان کشید.
فاصلهی میانمان چیزی حدود دو الی سه وجبی از هم میشد. نگاهم ناخودآگاه به سمت لبهایش کشیده شد، به یکباره هوس بوسیدنشان به جانم رخنه کرد و