قرار قلب های ما به قلم نصیبه رمضانی
پارت بیست و یکم :
همچنان که مهمان ها به ادامهی گپ و گفت شان مشغول شدند و نسبت فامیلی مامان و بابا با صاحبخانه داغ شد، مریم راهنمایی ام کرد بروم اتاقی که لباسم عوض کنم. هر چند سوده با لبخندهای پر معنی و خواهرانه تنهایم نگذاشت.
تا درِ اتاقی که مشخص بود ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00وای این مهمانی تموم بشه ساره شهید اخ بدجور مامانش ازش شکار 🤣🤣🤣 از الان از مریم خوشم اومد با هم ته تغاری هستن ولی تنبیه مامان فرق دار براشون یه سوال الان به مهتاب زنگ زده که چی بشه 🤔