اینکا به قلم شهره احیایی
پارت یازده
زمان ارسال : ۲۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
-جناب اگر اجازه بدید من توضیح بدم.
اردلان با گفتن حرفش در جایش جابهجا شد. اما سرهنگ اجازه نداد و گفت:
-این خانم اگر خودشون با همخونهشون مشکل داشتن باید از طریق ما اقدام میکردن.
هاویار با صدای خسته ای گفت:
-جناب می دونین مشکل ما چیه؟
نهال سرش را پایین انداخته بود هاویار لحنش شاکی بود:
-این که قانون بهجای اینکه بره یقهی خاطی رو بگیره...میآد مستقیم دستبند به شاک