اینکا به قلم شهره احیایی
پارت نهم
زمان ارسال : ۲۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
خندهای محو روی لبش نشست. داشت ناامید میشد. خواست جواب اردلان را بدهد که در خانهی نهال باز شد دهانش نیمه باز مانده بود ثانیه نگذشت که نهال از خانه بیرون آمد چشمش چسبیده بود به دختری که با سرعت و بیتوجه به اطرافش میدوید. چشمهایش از تعجب گشاد شده ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما