پارت نهم

زمان ارسال : ۲۵۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه

چشمم هیچ‌‌کسی را نمی‌‌دید. خواستم یک جوری خودم را به هال برسانم که یکدفعه خوردم به سینه محکم کسی و صدایی شنیدم:

ـ سوگل! شمع داری؟

عرق سردی از پیشانی‌‌ام سرازیر شد. فکر کرده من سوگلم؟! وای! دیگر حرف نزد! فهمید من سوگل نیستم.

صدای ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید