پارت چهارم

زمان ارسال : ۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

عطر ملایم زیر بینی‌اش پیچید چشمانش به سختی قلاب گرفتند و بالاتر رفتند جایی که رشته موهایش بیرون افتاده بودند. نهال التماس کرد و پیرمرد نزدیک شد:

-سلام جَوون!

یادش آمد سلام نداده. سرش را تکان داد و سلام غرایی کرد. هر دو مرد از اتاق خارج ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.