پارت بیست و چهارم :

تعدادشان زیاد بود. نشسته بودند توی دو تا آلاچیق کنار هم. صدای نهری که از پای آلاچیق‌ها می‌گذشت، آرامش‌بخش بود. جریان آب رودخانه و حرکت باد میان درختان پشت کافه‌رستوران فضا را خنک و دلپذیر می‌کرد. سفره‌های شام که جمع شد، بهنود گفت همه جمع شوند در یک آلاچیق و کنار هم مهربان بنشینند تا سرویس چای برسد. ماهنوش جایی که نشسته بود خودش را جمع‌وجور کرد تا ساینا و بهارک کنارش بنشینند. بچه‌های

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۶۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.