پارت بیست و سوم :

_ احمق به‌خاطر من ضیافت شام برقراره. من نمی‌اومدم هیچ‌کی نمی‌رفت.
نیلوفر برای او پشت‌چشم نازک می‌کرد، خنده‌اش گرفت؛ ماهنوش هم خندید.
_ یه چند سالی رو آب بود. حدوداً ده سال پیش یه بار دچار طوفان می‌شن و کشتی‌شون آسیب جزئی می‌بینه. چند روزی تو چین توقف می‌کنن. اونجا حالش بد می‌شه و دکتر مجبور می‌شه جراحیش کنه. به پدر و مادرش هم خبر نمی‌دن. مادرش چون خودش کارمند شرکت نفت بوده،

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۶۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.