پارت بیست و هشتم :

سورن روان نویسش را دوباره روی کاغذهای مقابلش رها کرد. یک نخ سیگار از توی پاکت روی میز برداشت و میان لب‌هایش نگه‌اش داشت. داشت شعله‌ی فندکش را زیر سیگارش می‌گرفت که در اتاقش باز شد و میکائیل داخل آمد.

دود خاکستری در اطراف سورن پیچید و چهره‌ی می ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.